به نام خداوند جان و خرد
چند شب خسته و کوفته داشتم از سرکار میاومدم خونه دلم گرفته بود و حال و هوای خوبی نداشتم گفتم برم تو حرم چند لحظه توقف کنم شاید حال و هوام عوض بشه. چشمتون روز بد نبینه تا وارد حرم شدم یکی دو صحنه دیدم که یک لحظه تا حد انفجار پیش رفتم. خیلی دوست داشتم یه جایی بودم و میتونستم همهی دردام رو خالی کنم. سریع اومدم بیرون تو خیابون مثل بهت زدهها بودم اومدم تا رسیدم خونه اصلا حالم خوب نبود تا اینکه یکی از بچهها تماس گرفت یه کم باهاش حرف زدم سبک شدم و تصمیم گرفتم که تمام مطالب اون شب رو براتون بنویسم. امروز که اومدم بنویسم که چه بر من گذشت دیدم شاید زیاد جالب نباشه قرار شد اینجا چیزی نوشته بشه که به مذاق شماها خوش بیاد نه به مذاق من، در یک چرخش 180 درجهای تصمیم گرفتم یه مطلب طنز بنویسم.....
اول یه مقدمه کوتاه بعد هم بریم سراغ موضوع امروز
یه روز به یکی از بچهها گفتم کاش اونقدر فضا مهیا میشد که میتونستیم سرکلاس از ادبیات طنز صحبت کنیم. اونوقت بجای اینکه بچهها تا خونه پیاده برند و خسته بشند همگی از در و پنجره خودشون رو پرت میکردن بیرون.
واقعا نمیدونید چه سیطرهی وسیعی در ادبیات طنز فارسی و بخصوص در ادبیات طنز ایران نهفته است. از طنز عجیبی که در کلام عبید زاکانی است تا طنزهای سیاسی و اجتماعی زیبایی که در شعر دلکش حافظ شیرازی نهفته است. و حتی طنز امروز که خودش به تنهایی دنیایی حرف میطلبد.
مطلبی که امروز براتون حاضر کردم توسط یکی از دوستان به دستم رسید و چون برای خودم جالب بود گفتم برای شماها اینجا بیارم شاید براتون جالب باشه. پیشاپیش ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که دوستان توجه داشتند زبان طنز مانند ضربالمثل است که میگویند در مثل مناقشه نیست. سعی کنید بخوانید و بگذرید کسی ذوقی داشته و چیزی نوشته حالا فردا نگید فلانی فلان کرده و فلان نوشته بخوانید و لذت ببرید. با اینکه کلی از این مطلب رو حذف کردم با این حال باز هم پیشاپیش عذرخواهی میکنم. شاد باشید و شاداب...........
رد صلاحیت
با توجه به اعتراض شخص موسوم به " خواجه حافظ شيرازي " به خاطر رد صلاحيت ايشان در انتخابات اخير جزاير لانگرهانس و حومه و با توجه به اصرار خود این شخص براي آشکار کردن اسناد عدم صلاحيت ايشان و همچنين لزوم شفافيت و روشنگري در جامعه تاريخ مدني، اين جوابيه براي کنف کردن اين آدم تهيه شده است.
خيلي از ما حافظ را مي شناسيم و به او احترام مي گذاريم غافل از اينکه پشت اين چهره به ظاهر مردمي و دموکرات چه غول کريه و مجموعه رذايلي پنهان شده است.
با مرور پرونده اين مهره سوخته، چهره قبيح و فاسد او به خوبي مشخص مي شود. اين شخص علاوه بر فساد کامل اخلاقي کارهاي بسياري را در همسويي با بيگانگان، همکاري با عناصر سلطنت طلب، اشاعه منکر، فساد مالي و ترويج افکار التقاطي انجام داده است.
بررسي فساد اخلاقي او مجموعه بسيار مفصلي را مي طلبد که در اين کوتاه مجال آن نيست .اکثرمطالب منتسب به ايشان موسوم به " ديوان " يا شرح مجالس لهو و لعب است و يا تحريک جوانان معصوم ما به کارهاي بي تربيتي و مصرف انواع مشروبات و مخدرات است.
با نگاهي اجمالي به اين کتاب نکات زير مشهود است:
مصرف ترياک و تحريک جوانان معصوم ما به اين کار:
دل ما را که ز مار سر زلف تو بجست
از لب خود به شفاخانه ترياک انداز
ترياکي بودن شاعر حتي از لحن شعر به خوبي پيداست چرا که همانند ترياکي هاي فول تایم " صفا خانه " را " شفاخانه " مي گويد.
همکاري با خواننده تابلو لس آنجلسي " ناهيد " (همان کسي که ترانه " سيا جون دلربا- سيا دندونش طلا " را خوانده است ) :
غزل سرايي ناهيد صرفه اي نبرد
در آن مقام که حافظ برآورد آواز
شرب خمر و برپايي مجالس لهو و لعب در خانه هاي فساد زير نام خانه عفاف :
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشين باده مستانه زدند
ولگردي و مزاحم ناموس مردم شدن در پارک رکن آباد شيراز
تا که اندر دام وصل آرم تذروي خوشخرام
در کمينم وانتظار وقت فرصت مي کنم
بازهم تعريف و تمجيد از شرب خمر :
آن تلخ وش که صوفي ام الخبائثش خواند
اشهي لنــــاواحلي من قبلـــــه العـــــذارا
{معنی مصراع دوم: در نزد ما تحریک کننده تر و شیرین تر از بوسیدن گونه های دلبرکان است}
ترويج فساد و بي بندوباري با تعريف کردن صحنه هاي تحريک کننده فيلمهاي بي ادبي :
زلف آشفته و خو کرده و خندان لب و مست
پيرهن جاک و غزلخوان و صراحي در دست
نرگسش عربده جوي و لبش افسوس کنان
نيمه شب مست به بالين من آمد بنشست
دست زدن به بدن زن نامحرم به صورت پنهاني :
دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
بي ناموس بازي در دهي به نام قدح:
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
مصرف داروهاي توهم زا از قبيل اکس و آمفي تامين در حمام و چرت و پرت گفتن در حال توهم زير دوش :
دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند!!!
رفيق بودن با زن بدنامي معروف به " نرگس مست " که نام او را در اشعار بسياري آورده است از قبيل :
شرمش از چشم مي پرستان باد
نرگس مست اگر برويد بــــاز
استفاده بسيار از حرف "سين" براي تحريک جوانان معصوم ما به فساد و وسوسه اين عزيزان:
رشته تسبيح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر ساعد ساقي سيمين ساق بود
شايان ذکر است که اين آدم از يک خانواده معلوم الحالي بوده و نه تنها خود او که پدرش هم آدم مشکوکي بوده است و خود او نيز به اين مطلب اذعان دارد و در ابياتي ابوي مرحومش را معرفي مي کند :
نه من از جامه تقوا به در افتادم و بس
پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت
يا اين بيت :
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جويــي نفروشم
مطالب فوق شمه اي از فساد اخلاقي او بود. حال به بررسي سياست تشويش اذهان عمومي و تفرقه اندازي او می پردازیم :
توهين به قوه مقننه و کنايه زدن به جلسات غير علني مجلس :
مصلحت نيست که از پرده برون افــــــتد راز
ور نه در مجلس رندان خبري نيست که نيست
بي اهميت جلوه دادن مجمع تشخيص مصلحت نظام و وظايف قانوني آن :
مصلحت ديد من آنست که ياران همه کار
بگــــذارند وخـــــــم طره ياري گيرند
توهين مستقيم به دولت :
ديدم به خواب خوش که بدستم پياله بود
تعبير رفت و کار به دولـــــت حواله بود!
افترا بستن به قوه قضاييه ومتهم کردن آن به اهمال و لاپوشاني در مورد مفاسد اقتصادي :
پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
آفرين بر نظر پاک خطا پوشش باد
توجيه پديده شوم و ننگين فرار مغزها و سرمايه ها :
چو پرده دار به شمشير مي زند همه را
کسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند
اشاعه کذب و همکاري با بيگانگان :
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل مارا
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
شاعر به صراحت به همکاري با آمريکا ر اشغال افغانستان و باز کردن پاي آن به ماوراء النهر اعتراف مي کند.
همکاري با عناصر سلطنت طلب و اعتراف به اخذ پول از آنها :
بدين شعر تر و شيرين ز شاهنشه عجب دارم
که سرتاپاي حافظ را چرا در زر نمي گيرد
نفي توطئه خارجي :
من از بيگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
شاعر با اين بيت همه مشکلات جزاير لانگرهانس را به گردن حکومت مي اندازد و وجود توطئه خارجي را نفي مي کند .
جاسوسي براي عناصر سلطنت طلب :
صد نامه فرستادم آن شاه سواران
پيکي ندوانيد و سلامي نفرستاد
اشاعه افکار التقاطي و شک در وجود روز قيامت :
گر مسلماني از اينست که حافظ دارد
وای اگر از پــــس امروز بود فردايي
سرودن ترانه براي خوانندگان مهدور الدم و فاسد از جمله :
" اين چه شوريست که در دور قمر مي بينم " براي داريوش .
" اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي " براي هايده .
Let's talk about love" " براي سلنديون
" اي واي اي واي به ممد حيدري " براي ريکي مارتين و...
همانطور که ديديد اينها که ادعاي آزادي و دموکراسي شان گوش فلک را پر کرده است در عمل داراي اينچنين سوابق پليد و خيانت کارانه اي هستند.
البته ملت هوشيار و هميشه در صحنه بايد توجه داشته باشند اينها تنها بخشي از توطئه هاي آمريکاي جهان خوار براي به زانو در آوردن ملت هاي آزاده است و ما بايد با هوشياري همه توطئه هارا خنثي کنيم .
حال تصور بفرماييد اگر ما صلاحيت اين آدم را تاييد مي کرديم و خداي ناکرده ايشان وارد مجلس مي شد ، آنوقت معلوم نبود چه پدري از اين کشور و ملت قهرمان آن در مي آورد. پس خيال نکنيد وارد مجلس شدن آسان و کشکي است .
به قول يکي از شاعران انقلابي و مسلمان اين کشور :
که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکلها