پیش داوری.....
سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم دیده روشنایی
چند روز پيش يكي از دوستان مجموعهي كمنظيري رو برام هديه آورد و براي من كه بعد از مدتها مطلب تكان دهندهاي رو نخونده بودم خيلي جالب بود. جاتون خالي حسابي با اين فايلها و تصاوير و موسيقيها حال كردم و به قول بچههاي پايين شهر دلي از عزا درآوردم.
يكي از مطالبي كه خيلي برام جالب بود فايلي بود به نام پيش داوري...
به شما،
(انسان ساده/معمولی/ بازاری/دانشمند/محقق/سياسی)
اين امکان را ميدهند که يک رييس برای دنيا انتخاب کنيد که بتواند دنيا را به بهترين وجه رهبری کرده، صلح، ترقی و خوشبختی برای بشريت به ارمغان بياورد. بين اين سه داوطلب کدام را انتخاب ميکنيد؟
قبلا يک سئوال:
شما مشاور و مددکار اجتماعی هستيد... زن حامله ای ميشناسید که هشت فرزند دارد.
سه فرزند او ناشنوا، دو فرزند کور و يکی عقب مانده هستند.
در ضمن اين خانم خود مبتلا به مرض مهلک سيفيليس است.
از شما مشورت ميخواهد که آيا سقط جنين بکند يا خير...
با تجارب زندگی که داريد به ايشان چه پيشنهاد ميکنيد؟
خواهيد گفت کورتاژ کند؟
فعلا برويم سراغ سه نامزد رياست بر جهان
شخص اول
او با سياستمداران رشوه خوار و بدنام کار ميکند،
از فالگير، غيب گو و منجم مشورت ميگيرد.
در کنار زنش دو معشوقه دارد. شديدا سيگاری بوده
و روزی هم ده ليوان مشروب (مارتينی) ميخورد.
شخص دوم
از دو محل کار اخراج شده، تا ساعت 12 ظهر ميخوابد، در مدرسه چند بار رفوزه شده.
در زمان جوانی ترياک ميکشيده و تحصيلات آنچنانی ندارد.
ايشان روزی هم يک بطر ويسکی ميخورد، بی تحرک و چاق است.
شخص سوم
دولت کشورش به ايشان مدال شجاعت داده. گياه خوار بوده و دارای سلامتی
کامل است. به سيگار و مشروب اکيدا دست نميزند
و در گذشته هيچگونه رسوايي ببار نياورده.
به چه کسی رای ميدهيد؟
خوب فكر كنيد. چرا عادت كرديم هميشه در نگاه اول همه چيز رو فداي تحليلهاي شخصي خودمون بكنيم و بعد هم عقيده داشته باشيم كه ما عقل كل هستيم..... راستي هيچ ميدونيد به قول يكي از بزرگان: هيچ چيز تو دنيا به اندازهي عقل و درايت بطور عادلانه تقسيم نشده چون هر كسي ادعا دارم كه بيش از ديگران ميفهمد(شما چطور؟؟؟! هيچ وقت حس كردهايد كه شايد فلاني يه ذره بيشتر از شما بفهمد؟؟!)
بياييد همين الان بشينيم يه چرتكه بندازيم ببينيم چقدر در زندگي پيشداوري كرديم و چقدر اين پيشداوريهاي ما غلط از آب درآمده...
فكر كنيم با پيشداوريهاي غلطمون چقدر با آبرو و شخصيت انسانها بازي كرديم؟؟؟
فلاني چون در نگاه اول نظرمون رو جلب نكرد پس تا آخر ديگه اصلا هركاري بكنه فايده نداره... (متاسفانه در مملكت ما برخورد اول خيلي مهمه چون تمام شخصيتت رو در همون لحظهي اول مورد نقد و بررسي قرار ميدن و بدون اينكه چيز زيادي ازت بدونن طبقهبندي ميشي...)
بذاريد يه تجربهي شخصي براتون بگم. چون براي خودم خيلي جالب بود. سالها پيش – حدود صدوپنجاه سال پيش – (مثلا رد گم كني بود و نكتهي انحرافي) رييس ما عوض شد. روز اولي كه رييس جديد ميخواست معرفي بشه همه منتظر بوديم تا ببينيم كه كي هست و چه شكليه؟
قبل از جلسه كلي روي اينترنت دنبال اسمش گشتيم ولي چيز زيادي دستگيرمون نشد. جلسه كه شروع شد تا ديديمش گفتم بچهها بيچاره شديم اين از اون رييسهاست كه پوست همه رو بكنه. تو مراسم معارفه از اول تا آخري كه حرف ميزد هر چي نگاهش كردم ديدم اصلا و ابدا نميشه حتي يه ذره مهربوني و اخلاق تو شخصيتش پيدا كرد. چندنفري كه كنار هم نشسته بوديم به زمين و زمان بدوبيراه ميگفتيم بخاطر شانس بدمون كه بايد با همچين آدمي سروكله بزنيم.
به بچهها گفتم من زياد اهل مدارا با اين جور آدمها نيستم كارم رو درست ميكنم وسريع ميرم يه بخش ديگه.
تو اون روزها شروع كردم به لودگي و مسخره بازي كه هر طور شده از چشم رييس بيفتم حتي وقتي با هم حرف ميزديم تا رييس بفهمه كه چه كارهايي بلدم اولين چيزي كه بهش گفتم اين بود كه: ببخشيد من از آدمهاي همتيپ شما خوشم نمياد. من اصلا با اين قشر مشكل دارم.
توقع داشتم كه بهم بگه خوب برو به سلامت. ولي ديدم خنديد و چيزي نگفت.
بعد از مدتي كه اين آسياب هي گشت و گشت ديديم اي بابا اين بنده خدا آخر اخلاق و ادب و نزاكت و علم و دانش.(البته نميگم اخلاقش از چه نوع اخلاقيه شايد بشناسيدش...)
بعدها شخصيتش خيلي برام جالب اومد و يه روز بهش گفتم كه چطور در نخستين نگاه در مورد پيشداوري كرديم و نسبت بهش ديد منفي داشتيم.
راستي اصلا به من نيومده كه مطلب كوتاه بنويسم. نميدونم شما كدام گزينه رو انتخاب كرديد ولي به ترتيب كانديداهاي شماره يك تا سه افراد زير هستند:
کانديد اول: فرانکلين روزولت
کانديد دوم: وينستون چرچيل
کانديد سوم: آدولف هيتلر
حالا باز گرديد و دوباره شخصيتهاي معرفي شده در اول مطلب رو مرور كنيد. راستي تا يادم نرفته:
اگر به آن خانم پيشنهاد سقط جنين داديد همان بس که لودويگ فان بتهوون را به كشتن داديد!
شايد بتوان از اين نوشتار اين درس را گرفت كه:
پيش داوری خوراک روزمره ما انسانها...
از بزرگترين اشتباهات بشر است!
در پایان ميخواستم يكي از شاهكارهاي شعر فارسي رو كه نمونهي مثالزدني از پيشداوري هست رو براتون اينجا بيارم. بعد ديدم شايد زياد جالب نباشه. اگر كسي خواست اون شعر رو بخونه ميتونه روي اينترنت به دنبال اين جمله بگرده«صد دعا از دل محزون و پريشان احوال»
يادتون باشه در اين شعر در مصراعهاي اول شما دچار پيشداوري ميشيد و ذهنتون به شدت به سمتي ميره كه هيچ راهي براي اصلاحش پيدا نميكنيد ولي به مجردي كه مصراع دوم رو ميخونيد ذهن شما از تمام پيشداوريها پاك ميشه. در مورد اين شعر داستان معروفي است كه ميگويند يكي از پادشاهان گفت كدام شاعري ميتواند در بالا رفتن از پلههاي قصر مرا همراهي كند بدين ترتيب كه هر پلهاي كه با پاي راست روي آن قدم ميگذارم مصراعي بگويد كه فرمان تنبيه شديد او را صادر كنم و هر پلهاي كه با پاي چپ برداشتم فرمان دهم تا او را پاداشي عطا كنند. و بدين ترتيب يكي از شعراي خوش ذوق اين شعر را در همراهي پادشاه از پايين پلهها تا ورودي كاخ ميسرايد...
ايام عزت مستدام و التماس دعا
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من!